به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ سلسله جلسات سیر تطور روشنفکری در ایران روزهای یکشنبه با ارائۀ شهریار زرشناس و به همت باشگاه هنرپژوهان جوان در سرای شهیدی آوینی پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی حوزۀ هنری برگزار میشود. گزارش پیشرو مشروح جلسۀ اول این جلسات میباشد:
در این جلسله ابتدا زرشناس پیرامون کلمۀ روشنفکر و ریشهیابی آن صحبت نمود؛ روشنفکر، در اصطلاح عامی، به عنوان مفهومی مثبت شناخته می شود، اما در معنای تخصصی کلمه، لزوما اینطور نمیباشد.
این کلمه، در واژۀ inlightment به معنای روشنی و روشنگری ریشه دارد. معادل آن در زبان روسی ، واژه انتلکتوئل است که از واژه لاتین intelligence ، به معنای خرد روشن گرفته شده است.
سپس به ریشۀ تاریخی این مفهوم پرداخته و در ادامه یادآور شد که: از قدیم ، افرادی تحت عنوان حکیم، فیلسوف، شاعر ، پیامبر و... وجود داشته اند، اما روشنفکر، پدیدهای جدید بود که در غرب مدرن ظهور کرده و مختصات خود را داشت.
از منظر زرشناس روشنفکران به نوعی وظیفۀ ترجمۀ آرا فلاسفه را برای مردم عامی دارند، آنها نظریه پردازند ، اما عمق نظری و ژرف اندیشی و گوشه نشینی فلاسفه را ندارند و همانند فلاسفه به مسائل عمیق و انتزاعی نمیپردازند، بلکه وظیفۀ استخراج و پرداخت ایدئولوژیها از فلسفههای مادر را دارند. روشنفکران با مسائل روز پیشرفته و در متن حوادثاند. مدام در حال سازمان دادن مردم و سیستم سازیاند. به جای کتب قطور، در بستری متفاوت، یعنی با مقالات در روزنامه ها و یا با ژانری جدید در ادبیات به نام رمان، اندیشۀ خود را ارائه میدهند . آنها در مقام روزنامه نگار ، رماننویس ، ایدئولوگ، رهبران سیاسی و اساتید دانشگاه ظاهر میشوند.
به نظر ایشان روشنفکری پدیده ایست که ظهور و تکوین آن ریشه در غرب مدرن و در قرن ۱۸، یعنی دورۀ روشنگری دارد.
غرب مدرن، دوره ایست که در آن، همراه با پیدایش زیادی ایدئولوژی مفاهیمی مثل حقوق بشر ، اندیشه ترقی ، تکنیک مدرن ، تفسیری تازه ای نیز از انسان، در قالب مدرنیته ارائه میشود.
انسانی جدید با جهانبینی جدید و ذائقۀ فرهنگی هنری متفاوت پدیدار میشود و همزمان با ظهور سرمایه داری ، رویکرد او به مناسبات اقتصادی- سیاسی شکل تازهای مییابد.
در ادامه زرشناس به موضوع اقتصاد و ثروت پراداخته و بیان کرد: تا پیش از قرن ۱۸ و در قرون وسطی، شکل اقتصادی جامعه اروپایی به صورت فئودالیسم و وابسته به زمین بوده. به همین دلیل اقتصادها بسته و خود کفا بوده و قلب تپنده ی اقتصاد در روستاها قرار داشته . سه محور قدرت شامل پادشاه ، کلیسا و اشراف زمین دار ، به موازات هم اداره ی جامعه را برعهده داشتند. در رنسانس با شکل گیری کارگاه های تولیدی کوچک به نام مانوفاکتورها و پایه ریزی تجارت مدرن و ظهور پدیده ای به نام سرمایه ، کم کم شهرها پدید آمده و اقتصاد فئودالیته به اقتصاد بورژوآزی بدل می گردد. با رویکرد تازه به تجارت و ظهور سرمایه، مناسبات معاش نیز تغییر می کند.
ایشان در ادامه به تفاوت ماهوی سرمایه و ثروت پرداخته و گفت: ثروت همیشه بوده ، ثابت است ، یک جا جمع شده و جریان پیدا نمی کند. سرمایه یک رابطه ی اقتصادی و پدیده ای مدرن است . ارزش سرمایه در حرکت و سود سازی است .سرمایه دائما در گردش است و دم افزون بوده و محرک آن فقط سود است، نه نیاز. ابزار اصلی برای ایجاد حرکت ، ایجاد نیاز کاذب برای به فروش رفتن کالاهاست. در این سیستم، هدف تولید کالا ، ارزش مصرفی آن نیست، در واقع کالا برای رفع نیاز تولید نمی شود، بلکه برای فروش کالا ، نیاز تولید می شود. تنها هدف و ارزش در این سیستم ، سود می باشد و ابزار و تکنیک ، همه در خدمت این هدف به کار گرفته می شوند.
زرشناس در مورد ارتباط تجارت و مدرنیته افزود: تجارت پیش از دوره ی مدرن پای یا پای و با هدف ارزش مصرفی بوده با یک سری آموزه های اخلاقی کلیسایی محدود شده بود. به همین دلیل ، هسته ی اصلی سرمایه داران نوظهور در ایتالیا ، نیاز به یک فرآیند طولانی برای محدود کردن اختیارات کلیسا و اشراف داشتند. بنابراین به سوی ایجاد یک انقلاب فکری رفته و و به گسترش نظریه های جدیدی که تفسیری جدید از انسان ارائه می دهد گام برداشتند. تفسیری که انسان را به عنوان یک سوژه ی نفسانی معرفی می کند که به ذاته ، همه ی دنیا ابژه ی اوست. همین نگاه است که بعد ها به او اجازه ی چنگ اندازی بی حد و حصر در طبیعت و استعمار را می دهد. صورت مثالی انسان جدید ، انسانی است که سودای لذت جویی دارد و سود انگاری. در رنسانس او خود را در آثار منثور و اشعار و آثار هنری از جمله مجسمه سازی و نقاشی ، نشان می دهد ، برای نخستین بار در ستایش آزمندی شعر سروده می شود و ناهنجاری های اخلاقی به عنوان طبع بشر تئوریزه می گردد.
از نظر زرشناس با اهمیت یافتن مبادله در رنسانس ، ابزار مبادله که همان پول است ، نیز اهمیت می یابد. همچنین شبکه ی یهودیان که پخش اند در اروپا و به علت وابستگی های قومی، اعتماد می کنن به هم. سرمایه دارها در جنوا و قسطنطنیه و ... سکه سنگین بوده برای سفرهای راه دور، کاغذ های اعتباری میاد که مقدمه ی ظهور اسکناس اند.
او افزود: آنچه در ابتدا قصد رقم زدن آن را داشتند ، ایجاد یک تمدن جهانی برای حرکت گسترده ی سرمایه بود. انگیزه ی جهانی شدن. جهانی سازی در ابتدا نه به صورت اقناعی و تو جیهی ، که با سلطه همراه بود . شروع شکل گیری تئوری حقوق بین الملل و دیپلماسی مدرن. تعجب نکنیم وقتی دیپلماسی مدرن میشه ابزار سلطه ، چون به دنیا آمده تا در خدمت این جهانی سازی باشد. بنابراین آنچه در ادامه ی منطقی روند این جهان سازی رخ می دهد ، ورود به عصر اکتشاف یا عصر استعمار است.
این سلطه با مشت آهنین و تکیه بر غلبه ی نظامی است. برای نخستین بار از اسلحه باروتی استفاده میشه. دریانوردی اهمیت ویژه ای پیدا می کند. کشتی های اقیانوس پیما و قطب نما
تکنیک در خدمت ابزار تخریبی و نظامی قرار گرفت و آنها را به برتری نظامی رساند.
از نظر زرشناس غرب مدرن، در رنسانس متولد شده و در دورۀ روشنگری، به بلوغ میرسد. جایی که همۀ وجوه نظری و برخی وجوه عملی مدرنیته، تکمیل میگردد. به همین دلیل اندیشمندان غربی به این دوره بسیار افتخار کرده و همگی خود را فرزندان عصر روشنگری مینامند.
نگاه ایشان به رنسانس مظهر طاغوت است او بیان میدارد که: رنسانس دورهایست که با معیارهای قرآنی، مصداق بارز ظلمات و طاغوت است، چرا که اندیشۀ اصلی این دوران، ارائه تفسیری از جهان، خالی از هر نوع اندیشه دینی است.
نمایندگان آن، از این جهت خود را روشنفکر مینامیدند، چرا که درمخالفت با اندیشۀ دینی و در پی ازمیان بردن آن بودند. به همین سبب آن را اندیشهای جاهلانه و مولد تاریک اندیشی مینامیدند.
وی در ادامۀ بحث و جمعبندی بیان داشت که روشنفکر، در بدو تولد در تضاد با دین متولد شده، پس مفهوم روشنفکر دینی، مفهومی پارادوکسیکال و نا صحیح میباشد.
در ایران نیز، همانند اکثر کشورها،ظهور روشنفکری، با ورود نمایندگان غرب به کشورمان همراه بوده و به هیچ وجه نتیجۀ سیر تطور تاریخی خود نبوده است.
نظر شما